جدول جو
جدول جو

معنی شهر ایران - جستجوی لغت در جدول جو

شهر ایران
(شَ رِ)
ایرانشهر. کشور ایران. مملکت ایران. (فرهنگ فارسی معین) : تا باز که افراسیاب بیرون آمد و دوازده سال شهر ایران گرفته بود و نریمان و پسرش سام بر او تاختها همی کردند تا ایران شهر یله کرد و برفت. (تاریخ سیستان). رجوع به ایران و ایرانشهر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شمس ایران
تصویر شمس ایران
(دخترانه)
شمس (عربی) ایران (فارسی) خورشید ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
شهری است در ویتنام مرکزی (انام) که امروز آن را دانانگ نامند و 25 هزار تن سکنه دارد، این شهر بندری است که بر کنار خلیج زیبائی واقع است و محصول آنجا برنج و پنبه است، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تورانه شود
لغت نامه دهخدا
شهر ایلام مرکز دهستان ایلام و نام اولیۀ آن حسین آباد بوده است، حسین آباد مرکز تابستانی والی پشتکوه محسوب میگردید، در سال 1309 هجری شمسی پس از استقرار امنیت رو به آبادی نهاد و اینک شهر کوچکی است و تمام ادارات شهرستان در آن دایر است، شهر کوچک ایلام در درۀ کوهستانی واقع شده ارتفاعات کبیرکوه در خاورکوه مانشت در شمال شهر واقع شده است، دامنه های مشجر و جنگلهای انبوه بلوط منظرۀ جالب توجهی بآن بخش داده است، آب شهر از چشمه وقنوات متعدد تأمین میشود، جمعیت شهر ایلام در حدود هفت هزار تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)، مجازاً، اصطبل، (غیاث) آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَهَْ رْ)
شاره ویران. یکی از دهستانهای ششگانه بخش حومه شهرستان مهاباد در حومه شهر مهاباداست و از 19 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده است و جمعیت آن در حدود 24340 تن است و قرای مهم آن اندرقاش، حاجی خوش، کوسه، کهریز، آزادولیج است و مرکز دهستان قم قلعه می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام شهر مشهوری بود که در ساحل شرقی خلیج بحر قلزم واقع بود و قوم اسرائیل از آنجا عبور کردند، (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نوعی گوارش است: نافع است کبد و معده راو زرداب و مرهالسوداء را سود دارد و شکم براند... شیطرج هندی، زنجبیل... از هر یکی شش درهم و... از هر یک دوازده درهم... همه را بکوبند و ببیزند و بعسل مصفی بسرشند. (یادداشت مؤلف). رجوع به شهریاری شود
لغت نامه دهخدا